فاطمه محیا فاطمه محیا ، تا این لحظه: 17 سال و 6 ماه و 15 روز سن داره
داداشیداداشی، تا این لحظه: 10 سال و 13 روز سن داره

قدر تو را می دانم متولد قدر

عشق پرواز

دختر ناز ناز مامان : مدتی است عشق پرواز به سرت زده البته موضوع از وقتی شروع شد که دیدی سابرینا همراه دوستش دست همدیگر را گرفتند وبا هم پرواز کردند.از من همه اش از این که چه جوری میشه بالا رفت می پرسی حتی به خاله سفارش دادی برایت یک جفت بال واقعی بگیرد البته خاله بهت گفت باید بپرسم ببینم چنین چیزی هست یا نه؟ بعد از چند روز خاله گفت :برایت گرفتم وپشت تلفن پرسیدی راست راسیه یانه؟ خاله گفت:یک جفت بال سفید به همرا ه یک تل قشنگه اما باهاش نمی توانی پر بزنی بری فقط می توانی ادایش را در بیاوری البته خیلی ناراحت شدی وقتی فهمیدی چنین بالی وجود ندارد. من هم برای این که از این کار منصرفت کنم میگویم مامان را می خواهی تنها بگذاری وبروی وت...
13 اسفند 1390

صعود ازمرحله اول

دخترمامان: امروزدوره اموزشی اشاره کلاس قرانت تمام شدوجشن پایان دوره ات هم برگزارشدهمه مامانها با مدیریت صحبت کردند که این دوره جدید(حروف وروخوانی)باخانم احمدی باشید چون همه بچه ها دراین چند ماه به اوعادت کرده اند وحسابی تو دل همه دوستات جا گرفته اما این پیشنهاد به علت نبود مربی برای دوره اشاره رد شدوقرارشد بقیه را با مربی دیگری شروع کنیدانشاءالله که خانم جدید هم بتواند مثل خانم احمدی درکارش استاد واقعی باشد . فعلا تامدتی کلاس نداری وقرارشددوره جدید بعد ازتعطیلات عید باشد من که به جای تو دلم گرفته چند ماه به این روش عادت کرده ام  بردنت سرکلاس   نشستن برای اتمام ان   صحبت با مادران دیگر خلاصه تم...
6 اسفند 1390

یک سبزه متفاوت

دخترمامان: جلسه قبل خانم احمدی گفت که برای بچه های کلاس سبزه سبز کنیم اما نه مثل بقیه سبزه  هااین یکی فرق داره قرارشد با هر کار خوبی که انجام می دهید درطول روز مامان یک دانه گندم برایت کنار بگذارد تا وقتی همه درتاریخ مقرر جمع شد بعد برایت سبز کنم ودرروز ٢٤اسفند ببریم به خانم احمدی نشان دهیم تا هر کس سبزه پرپشت تری داره جایزه بزرگتری هم بگیرد تو هم از وقتی فهمیدی مدام سعی می کنی تا به حرف مامان گوش کنی وکمکش کنی از دیروز تا حالا تونستی یک مقداری ذخیره کنی تا ببینیم تا اخر چه می شود اگر شد سعی دارم عکسش را دروبلاگت بگذارم مامان دوست داره جایزه بزرگتر را تو ببری ...
1 اسفند 1390
1